از سالهای حدود 1000 و تقریباً بعد از مرحوم محقق اردبیلی - که فقه را مجدّداً به هم ریخت و با به کار بردن عبارت «وکأنّ دلیله الإجماع» در کتاب «مجمع الفائدة» در صدد فتح بابی برای مناقشه برآمد(1) - از یک طرف و دقیقاً به خاطر وجود علمای اخباری - مثل ملا محمدامین استرآبادی(2) در «الفوائد المدنیة» - شروع به مناقشه در اجماعی کردند که 200 - 300 سال جا افتاده بود و این بحث مطرح گردید که اجماع حجّیّت ندارد و باید به روایات برگردیم. البتّه مرحوم استرآبادی دو مورد را از عدم حجّیّت اجماع استثنا می کند که یک مورد آن جایی است که بین قدمای اصحاب باشد.(3)(4)
از این زمان به بعد، بحث اجماع، هم از جهت اصولی و هم از جهت فقهی، زیر سؤال رفت و تا زمان ما دیگر دعوای اجماع در شیعه رنگ و بوی خاصی ندارد. یکی قبول میکند؛ دیگری نقد میکند؛ یکی اجماع سیّد مرتضی را میآورد؛ دیگری اجماع علاّمه را ذکر میکند. در حقیقت، این مرحلۀ چهارم فقه شیعه مرحلۀ مضطربی بوده و یکنواخت نیست.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی ، خارج فقه، 30/ 8/ 1384)
.
(1) طبعاً این عبارت نشانگر تردید وی نیست.
(2) ایشان مرد مطّلع و بااستعدادی است و علاوه برکتابها و روایتهای شیعه آثار اهل سنّت را هم دیده وعبارتهای آنها را هم میفهمد و انصافاً در حدّ یک مؤسّس است.
(3) واعلم أنّ جمعاً من أصحابنا أطلقوا لفظ « الإجماع » على معنیین آخرین: الأوّل: اتّفاق جمع من قدمائنا الأخباریّین على الإفتاء بروایة وترک الإفتاء بروایة واردة بخلافها. والإجماع بهذا المعنى معتبر عندی؛ لأنّه قرینة على ورود ما عملوا به من باب بیان الحقّ لا من باب التقیّة. وقد وقع التصریح بهذا المعنى وبه معتبراً فی مقبولة عمر بن حنظلة الآتیة المشتملة على فوائد کثیرة، لکنّ الاعتماد حینئذٍ على الخبر المحفوف بقبولهم لا على اتّفاق ظنونهم ـ کما فی اصطلاح العامّة. الثانی: افتاء جمع من الأخباریّین - کالصدوقین ومحمّد بن یعقوب الکلینی، بل الشیخ الطوسی أیضاً؛ فإنّه منهم عند التحقیق، وإن زعم العلاّمة أنّه لیس منهم – بحکم لم یظهر فیه نصّ عندنا ولا خلاف یعادله. وهذا أیضاً معتبر عندی؛ لأنّ فیه دلالة قطعیة عادیة على وصول نصّ إلیهم یقطع بذلک اللبیب المطّلع على أحوالهم. [الفوائد المدنیة والشواهد المکیة، ص 269]
(4) بعدها معروف بود که مرحوم آقای بروجردی هم شهرت قدمایی را قابل قبول میدانند.
درباره این سایت