1. در کلمات علمای ما گاهی «اصالة الحل» هست و گاهی «اصالة الطهارة»، گاهی قاعدۀ حل هست و گاهی قاعدۀ طهارت و این توضیح را کراراً عرض کردم که در کلمات علما حس نکردیم که فرقی بین این دو (اصل و قاعده) باشد و مثلاً اصالة الطهارة را با قاعدۀ طهارت یکی گرفته‌اند، لکن عرض کردیم: بد نیست یک اصطلاحی بگذاریم: قاعده را در جایی بگوییم که حکم واقعی است و اصالة را در جایی که حکم ظاهری است، تا این دو با هم فرق کنند. مثلاً در «قاعدۀ حل» بگوییم:  یعنی این یک حکم الهی است که هر چیزی که در عالم وجود هست ـ مثل سیگار، تنباکو، و حتی فرض کنید تریاک و افیون ـ خدا آن را بعنوانه حلال و مباح قرار داده، که عرض کردیم: مرحوم آقای نایینی هم برای این مطلب با آیۀ مبارکۀ ـ به قول خود ایشان ـ: "أُحلّ لکم ما فی الأرض جمیعاً" تمسک کردند، که چند دفعه هم در این کتاب (فوائد الأُصول) و تقریرات مرحوم آقای کاظمی ذکر شده و تعجب است که خود آقای کاظمی هم توجه نفرموده‌اند که چنین آیه‌ای نداریم، بلکه صحیح "خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا" [سورۀ بقره، آیۀ 29] است.

و اما مراد از اصالة الطهارة این باشد که هر چیزی که مشکوک است و حکم واقعی‌اش را نمی‌دانیم، حکم به طهارت ظاهری آن کنیم. حلیت واقعی مثل سیگار کشیدن که فی نفسه و واقعاً حلال باشد، اما حلیت ظاهری مثل این‌که اگر در سیگار کشیدن شک کردیم بگوییم: چون دلیلی بر حرمتش پیدا نشد پس حلال است.

بنابراین چون در کلمات اصحاب ما در قاعدۀ حل هر دو آمده، بنده پیشنهادم این بود که اگر مراد ما حلیت واقعی باشد بگوییم: قاعدۀ حل، و اگر مراد حلیت ظاهری باشد بگوییم: اصالة الحل، و بین اصالة الحل و قاعدۀ حل فرق بگذاریم.

2. در روایت مبارکۀ «کل شیء هو لک حلال حتى تعلم أنه حرام بعینه فتدعَه من قِبَل نفسک» [الکافی، ج 5، ص 314، ضمن ح 40] عرض کردیم: مجموعۀ احتمالاتی که در «کفایه» و امثال آن مطرح شده 7 احتمال است: یکی این‌که قاعدۀ حل باشد (یعنی واقعی)، یکی این که اصالة الحل باشد (ظاهری). . در همان جا عرض کردیم: نکتۀ فنی این است که قاعدۀ حل را به معنای واقعی و اصالة الحل را به معنای ظاهری بگیریم. آن وقت ما در مقام استظهار و این‌که مراد از «کل شیء لک حلال حتی تعرف أنه حرامٌ بعینه» کدام‌یک از این 7 احتمال است، عرض کردیم: قاعده این است که هر وقت حکمی آمد روی مطلب واقعی رفت و مغیّا به امری واقعی شد، این می‌شود حکم واقعی. هر جا حکمی آمد مغیّا به علم به خلاف شد، می‌شود حکم ظاهری. مثلاً «کلّ شیء مطلق حتّی یرد فیه نهیٌ» اگر مراد این باشد که «یعنی تا این‌که شارع نهی کند» می‌شود واقعی، و اگر منظور این باشد که «تا این‌که به شما برسد» می‌شود حکم ظاهری.

بنابراین هرچند از خود لسان دلیل 7 احتمال ذکر کردند، اما لسان دلیل فقط و فقط اصالة الحل است.

3. در باب طهارت هم همین طور است. اگر بگوییم: قاعدۀ طهارت، یعنی هر چیزی که متکوّن می‌شود ذاتاً طاهر است. «اصالة الطهارة» یعنی هر چیزی را که شما حکمش را نمی‌دانید طاهر است، لکن الآن در ذهن من نیامده که کسی قائل به قاعدۀ طهارت باشد و هیچ دلیلی نداریم که هر چیزی من حین تکوّنه نجس است.

 4. در شبهات حکمیه، قاعده پیش آقایان این است که اگر شما شک در یک چیزی کردید که حلال است یا نه، اصالة الحل هم در شبهات حکمیه و هم در شبهات موضوعیه جاری می‌شود، لکن اگر شما قاعدۀ حل را قبول کردید و گفتید: «واقعاً حلال است» دیگر اصالة الحل معنا ندارد که بخواهد بگوید: ظاهراً حلال است. اگر قاعدۀ حل را در شبهات قبول کردیم ـ که هر چیزی فی نفسه حلال است ـ دیگر لازم نیست بگویید: مجهول حلال است، بلکه خودش فی نفسه حلال است.

5. البته مطلب پیش آقایان واضح است، لکن مقید به این اصطلاح نیستند.

6. باز هم عرض کردیم: ما چیزی به نام «کل شیء طاهر» نداریم، این در «مقنعه»ی شیخ صدوق آمده(1) آنچه داریم: «کل شیء نظیف حتی تعلم أنه قذرٌ»(2) است که من روایة عمار المعروف بکثرة شذوذ است. اگر هم قبولش کردیم شبهه خیلی قوی است که فقط در شبهات موضوعیه جاری شود؛ چون «کل شیء نظیف حتی تعلم أنه قذرٌ» به شبهات حکمیه نمی‌خورد.

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی، خارج اصول 19. 9. 98)

.

(1) وکلّ شیء طاهر، إلاّ ما علمت أنّه قذر. [المقنع، ص 15]

(2) کل شیء نظیف حتى تعلم أنه قذر، فإذا علمت فقد قذر، وما لم تعلم فلیس علیک. [تهذیب الأحکام، ج 1، ص 285، ضمن ح 832]


#اصول

#قاعده

#اصل


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Lou سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه عطار کوچولو ir-magazine.2022 معرفی بهترین کسب و کار ها دفتر خدمات الکترونیک قضایی دادفر آلند موزاییک صنایع دستی ایران وکيل پايه يک فیلم و سریال