یکی از بحث‌های مطرح و خیلی معروف بین اعلام این است که آیا اوامر و تکالیف (خطابات) متعلق به افرادند یا متعلق به طبیعت؟ ما عرض کردیم: ظاهراً اصلاً بحث بی‌معنا و معلوم است امر همیشه به طبیعت می‌خورد؛ یعنی به کلی می‌خورد. اگر در خارج وجود پیدا کرد تا بخواهد فرد بشود، اصلاً امکان ندارد امر به آن بخورد، تحصیل حاصل است. شما خاص‌ترین امر را هم هرچند خیلی قید به آن بزنید قطعاً باز کلی است. لذا ابتدائاً به ذهن می‌آید که این بحث (تکالیف به طبائع می‌خورند یا به افراد؟) اصلاً یعنی چه؟ و معلوم است که به طبائع می‌خورند.

لذا مرحوم آقای خویی دو تصویر کردند:

1. یک تصویر این‌که آیا کلی طبیعی در خارج وجود دارد، یا نه؟ ایشان فرمودند: اگر گفتیم: کلی طبیعی در خارج وجود دارد، یعنی اوامر به افراد خورده. خب، این تصور و تحلیل ایشان که خیلی عجیب است و (باید پرسید) آن بحث فلسفی ـ منطقی چه ربطی به این بحث اصول دارد؟  آقاضیا می‌گوید: مراد از طبیعت یا فرد آن طبیعتِ خارج‌دیده و ماهیتِ خارج‌دیده و اصطلاح خاص است.

2.  یک تصویر هم این‌که آیا آن جزئیات فردی هم تحت طلب هست یا نه؟ که این هم تصویر (خاص)ی نیست. خب، اصولاً فرد بما هو فرد معقول نیست امر یا نهی به آن تعلق پیدا کند.

ما توضیح کافی عرض کرده و گفتیم: نکتۀ فنی و مراد چیز دیگری است و توجه نکرده‌اند که چرا 3 مسئلۀ معروف (مقدمۀ واجب + امر به شیء و نهی از ضد + اجتماع امر و نهی) بعد از این بحث‌ها بود.

آن بحث اساسی این است که آیا شارع و مقنن علاوه بر مقام تشریع، در مقام امتثال هم همراه عبد می‌آید یا نه، شأن شارع فقط تقنین است؟ حالا مثلاً وقتی می‌گوید: «گوشت بخر»، فقط هدفش این است که «گوشت بخر»، یا تا لحظۀ انجام همراه این عبد می‌آید و مثلاً اگر به عبدش گفت: «هیچ وقت از این خیابان رد نشو»، وقتی می‌خواهد گوشت بخرد گویا همراه عبدش می‌آید و می‌گوید: «می‌خواهی بروی گوشت بخری از این خیابان رد نشو» (اجتماع امر و نهی)؟ یا مثلاً اگر گوشت خریدن مبتنی بر این است که سوار ماشین بشود و برود از آن فروشگاه بخرد، به او می‌گوید: «سوار ماشین بشو»؟ (لذا) بحث مقدمۀ واجب را بعد از این بحث آوردند.

اهل سنت بحث تزاحم را ـ که الآن علمای ما دارند ـ ندارند و آن را تعارض گرفته‌اند. بحث این است که وقتی مثلاً گفت: «نماز جماعت این قدر فضیلت دارد»، «نماز اول وقت این قدر»، آقایان گفته‌اند: «اگر دوران امر بین جماعت و اول وقت شد اول وقت بخواند جماعت نیست، جماعت بخواند اول وقت نیست»، و این را به تزاحم و مقام امتثال زده‌اند؛ یعنی شارع وظیفه‌اش را انجام داده و ثواب هرکدام را بیان کرده. این وظیفۀ عبد است که یا این را مقدم بکند و یا آن را. اینها معتقدند مرحلۀ امتثال صد در صد در اختیار عبد است و شارع هیچ دخالتی در آن نمی‌کند.

بحث اجتماع امر و نهی را هم بعد از همین آورده‌ و عده‌ای گفته‌اند: این مسلم است که مقام امتثال در اختیار عبد است و طبعاً دیگر بحثی ندارد. هم گفته: «نجاست مسجد را بردار» و هم گفته: «نماز هم بخوان». عبد وارد مسجد شده و این‌که مشغول خواندن نماز یا ازالۀ نجاست شود مربوط به مقام امتثال و در اختیار عبد است و اصلاً ربطی به شارع ندارد (اجتماع امر و نهی امکان‌پذیر است). کسانی هم که مشکل اجتماع امر و نهی را مطرح می‌کنند در حقیقت نظرشان این است که شارع در مقام امتثال هم می‌آید و به آن نظر دارد. اگر به مقام امتثال نظر دارد، اسمش فرد است (نه فرد خارجی). شارع که نظر دارد و در مقام امتثال می‌آید و می‌گوید: «نماز نخوان، اول ازالۀ نجاست کن، بعد نماز بخوان»، اگر این را به شارع نسبت دادیم می‌شود امتناعی و اگر به عبد نسبت بدهیم می‌شود اجتماعی.

 نکتۀ فنی این است که علت غاییِ امر امتثال است. پس در مقام تشریع هم چون علت غایی مؤثر است، می‌آید امتثال را نگاه می‌کند. طرف مقابل می‌گوید: درست است که علت غایی این است اما در مقام تشریع چه گفت؟ فقط گفت: «نان بخر». چیز  دیگری (مثلاً از کدام خیابان برو) نگفت. گفت: «ازالۀ نجاست بکن» و دیگر نگفت که: نماز باشد یا نباشد.

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی، خارج اصول 23. 9. 98)

#اصول

#متعلق تکلیف

#فرد یا طبیعت؟

#مقدمه واجب

#امر به شی و نهی از ضد

#اجتماع امر و نهی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هر روز بیا Zachary راهنمای سفر با قطار و خرید بلیط قطار فروشگاه اینترنتی ایران لنز روانشناسی معاملات سفر به استانبول پیشنهاد خوب لینک دانلود تابلو ها و تک بيت هاي حضرت ابوالمعاني ميرزا عبدالقادر بيدل رح فروشگاه آنلاين کاشانه