1. آقازاده‌ای فرموده‌اند:

ت باید جامعه را در مقابل پرسش‌های فراوانی که پیش آمده آگاه کند. این بیماری موجب شد خانۀ خدا به عنوان محوری‌ترین و قدسی‌ترین مکان در کرۀ زمین تا قبور اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به طور موقت خالی از جمعیت شوند. این مکان‌ها دارای قداست هستند و همۀ دردها را شفا می‌بخشند، اما سخن این است که در چنین موضوعاتی نهاد ت مسئولیت دارد دیدگاه فکری و فرهنگی جامعه را اصلاح و تصحیح کنند و شبهات و ابهامات را برطرف نمایند.

باید اعتراف کنیم علی‌رغم این‌که منابع و پاسخ‌های مناسب در این موضوعات در اختیار داریم، اما کسانی که تریبون تبلیغ و ترویج در اختیار دارند نتوانستند در بیان خود این دست از ابهامات را برطرف کنند. باید از منابع فقهی و مباحث کلامی و فلسفی استفاده شود تا جامعه به لحاظ فکری دچار تزل و  اضطراب نشود. باید یک بار دیگر این حقیقت را در حوزه ت وارد صحنه کنیم و چنین مسایلی را بر اساس اعتقادات کلامی و فقهی و نظایر آن برای جامعه تبیین کنیم.

2. چشم! مثل همیشه بودجه‌ها را دوستان بگیرند و جواب‌ها را ما می‌دهیم. ما که مثل آن دانشمند اسپانیایی نیستیم تا بگوییم: «شما ماهانه یک میلیون یورو به فوتبالیست‌ها می‌دهید و ۱۸۰۰ یورو به یک محقق بیولوژی. اکنون  که در جستجوی درمان هستید هم برید پیش رونالدو و مسی»؛ چون روزی که خدا توفیق آمدن به حوزه را نصیبمان کرد با دیگری عهد و پیمان بستیم و اگر خدا بخواهد تا دم مرگ هم بر همان عهد و پیمان هستیم. فقط بالاغیرتاً کسی گمان نکند شبیه آن اسب نجیب داستان «قلعۀ حیوانات» هستیم. می‌فهمیم، خوب هم می‌فهمیم. فقط این دین خداست که دست و پایمان را بسته.

3. استاد بزرگوار دانشگاهی جویای تفصیل بیشتر در متن اخیر کانال بودند و فرمودند: «اگر مثلاً برخی از مخاطبان دارای تحصیلات فنی یا پیراپزشکی باشند چه؟» و برایشان نوشتم:

هر قضیۀ شرطیه متصله (که گاهی در علم کلام از آن تعبیر به ملازمه هم می‌شود) از یک مقدم (موم) و یک تالی (لازم) تشکیل شده. مهم این است که کار قضیۀ شرطیه بیان ملازمه است و ربطی به اثبات مقدم و تالی ندارد. به‌عنوان مثال در آیۀ مبارکۀ "لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ" (اگر شرک ورزى حتماً کردارت تباه و مسلَّماً از زیانکاران خواهى شد) [سورۀ زمر، آیۀ 65] خدای متعال درصدد بیان شدّت بدیِ شرک است که قادر است تمام اعمال انسان را کن‌فی کند. بنابراین دیگر نمی‌توان از این آیه استفاده کرد که: «اِاِاِ. بابا! پس پیغمبر هم مثل خودمونه و ممکنه بعععععععله.».

حالا در محل بحث، ما حداکثر علم به ملازمه داریم که اگر مثلاً به فلان جا برویم کشته خواهیم شد و اگر نرویم کشته نخواهیم شد و طبعاً علم به این‌که حتماً در فلان ساعت به‌خصوص در آن جا کشته خواهیم شد نداریم، و لذا موظفیم جلوی تحقق ملازمه را بگیریم و به آن جا نرویم تا کمک به قتل خود نکنیم و مثلاً خودکشی محقق نشود، اما امام (علیه السلام) علم به لازم و تحقق حتمی آن دارند (وگرنه اصلاً علم صدق نمی‌کرد و جهل مرکب بود). به عبارت فارسی‌تر: امام می‌دانند که «در آن جا شهید خواهند شد»، نه این‌که «اگر به آن جا بروند شهید می‌شوند»، و بین این دو تفاوت از زمین تا آسمان است. بنابراین هرچند توضیح واضحات است، ولی باید یادآوری شود که اگر به قول اینها امام (علیه السلام) که می‌داند با خوردن این انگور شهید می‌شود آن را نخورد دیگر شهید نخواهد شد، پس او علم به چه داشته؟ به قول منطقی‌ها: «هذا خلفٌ».

4. خب، می‌دانید که معما چو حل گشت آسان شود. دوباره نوشتند: «تشکر بسیار . . بحثی هم در مورد عاشورا مطرح می‌شود که فکر کنم ریشه‌اش همین جاست. در مورد علم امام [علیه السلام] که علم به کلیات است یا جزئیات؟ یعنی این‌که پیامبر [صلی الله علیه و آله] که می‌گویند: امام کشته خواهد شد، آیا دقیقاً زمان و مکان را داده‌اند یا .» که عرض کردم: «جواب همه‌ همین است که عرض کردم».


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گلکسی موزیک سرگرمی Whitney مرجع تخصصی اخبار به روز شهری نمونه سوال حقوق مالکیت فکری دانشگاه پیام نور دبرستان شهید رجایی گازار کدنگار هیئت کاراته شهرستان آستارا